مهمونی آخر 3
ساعت ها بود که روی تخت نشسته بود و بی صدا اشک میریختم
صدای داد رادان از پایین میومد
-پسره حرومزادهه میکشمت شایانن میکشمتت
صدای شکستن یه چیز شیشه ای کل خونه رو برداشت
هنوز نمیفهمیدم ربط شایان و رادان چیه
در اتاقم که باز شد خودمو جمع کردم یه گوشه تخت
+خب میشنوم
گیج به رادان که از دستش خون میومد نگاه کردم
+کرییی
-چی باید بگم؟
+با شایان کجا آشنا شدی و چرا بهش دادی؟
-چی میگی حرف دهنتو بفهم عوضی
موهامو گرفت از روی تخت بلندم کرد
جیغ میزدم که ولم کنه از پله هابه سختی پایین اومدم سرمو سمت تلویزیون بلند کردم و فیلم رابطه جنسیم رو با شایان نشونم داد
اومم شایان عشقمم تند ترر
جونن جرت میدم جنده خانوم
اه…آره شایان جرم بدهه
اشک تو چشمام حلقه زد که رادان پرتم کرد رو زمین
باصدای آرومی گفت
-پرده داری؟ همه فیلمایی که فرستاده رابطه از پشته
چنتا فیلم مگه فرستاده بود اصلا چطور فیلم گرفته بود توی فکر بودم که صدای دادش به خودم اومدم
-میگی یا خودم بازت کنم ببینم
از حرفش جاخوردم بغض تو گلوم نزاشت حرف بزنم
بلند شد روی شونش انداختم رفت توی اتاقی که جدید بود
تاریکی اتاق با یه نور کم روشن شد
روی تخت پرت شدم و رادانی رو دیدم که عصبی سمتم میاد از ته دلم جیغی کشیدم که باعث شد دست هایش به صورتم ضربه های محکم بزند
در باضرب باز شد که نیما رو دیدم
-هییی رادان چه گوهی میخوری
اومد و رادانو عقب کشید گرمیه خون که از بینیم میومد رو حس کردم و سوزش گوشه لبم
-چرا دختر بدبخت رو به این روز انداختی
+دختر بدبخت؟هه تو که دیدی این چه جنده ایه نیما این حرف رو نزن
تمام جرعتم رو جمع کردم
+به تو چه پسرهی روانی دوست پسرم بود دلم خواست دادم گوه خوریش به تو و کصکشایی مثل تو نیومده
حرفام انگار مثل بنزین روی آتیش خشمش بود
نیما رو به عقب هل داد فقط مشتو لگد بود که به صورتمو بدنم فرود میومد حس میکردم الان از درد بیهوش میشم که ولم کرد
-تا برگشتم لخت باشی نیما یالا بیرون
نیما همراه رادارن بدونحرف بیرون رفت با صدای در تازه حرف رادان رو فهمیدم که لرزی از ترس به تنم افتاد